شاید زنی با مرگ دنبال تو می گردد
تاریخ را تا حد اشغال تو، می گردد
از آن بهار کودکی، هر جا به یادت هست
با آرزوها، دور تو هر سال می گردد
مثل نسیمی در هوای صبح تابستان
در گرمی لبخند باحال تو می گردد
دستت برای عاشقی کردن نمک دارد
از شوق ها که تک به تک مال تو می گردد
در قهوه ی فنجان مرد، آشوب ِ یک عشق است
با چشم مستش، غرق در فال تو می گردد
سرمست شد از عطر موهای تو در شبهاش
با دلخوشیِ عشق، در شال تو می گردد
آرزو حاجی خانی
که آرزوها تک به تک
که شوق هایم تک به تک