دل از فراق تو، ای ماه ناز شرمنده
پلنگ چشم من از آن فراز شرمنده
فغان عشق تو، هر لحظه همچنان پیچید
که آب کرده دلم را گداز، شرمنده
از این خرابی و زندان، از این جداییِ عشق
شدم برای تو هر دفعه، باز شرمنده!
که درد با تو نبودن، چقدر ویرانی ست
نگو به دلهره هایت، بساز، شرمنده
برقص در بغل دشتهای خاطره ام
که باد می شود از هر چه ساز شرمنده
چه قصه ها که نهفته ست در هوای دلت
بریده زخم دل از هر چه راز، شرمنده
گم است هر قدمم در شلوغی این شهر
که از نبود شب دلنواز، شرمنده
آرزو حاجی خانی