این همه جام نگاهت، ریخت از جان، باده ها...
می برد دیوانگی را در دل سجاده ها
هر چه بد دیدیم گفتیم از وفای عشق بود
ناله از ویرانه بر خیزد نه از آباده ها
این همه که از قل و زنجیر عشقت رسته ای
من هم از عشقت کشیدم منت قلاده ها...
رفته باشی هم از اینجا، بی خیالت نیستم
دیده ام داغ تو را در سینه ی دلداده ها
عشق دارد می رباید، آرزوهای مرا
محو کن یاد مرا از هر کجای جاده ها
دوست داری در هوای دل، کدامین شور را
گفته بودی، از لبانت نغمه، فوق العاده ها
آرزو حاجی خانی