لبخند تو کافیست تا دل را دهم تسکین
طوری بخندی و دعاهایم شود آمین
گرم نگاهت بودنم، در من بهار آورد
میریخت تکتک بوسه را، میراث! فروردین
عشق تو زیبا بود، دیدم شعر میخواندی
تا کودکیات میدوید از دامنم پُرچین
آن سالها، حال و هوای تازهای دل داشت
با یک اشاره میپرید از پلهها پایین
دنبال خوشبختی اگر در عشق میگردی
خواب وفاداری برایت میشود سنگین
بین من و تو آرزوهاییست رمزآلود
دور و برمان چشمهای مردمان، بدبین
انسان اگر باشی، تو را دیوانه میبینند
آنقدر که از دلخوشی هم میشوی غمگین
شیطان چشمانت، برایم معبد عشق است
توجیه کن با عشق اگر فردا شدی بیدین
بگذار گم باشد، نگاهت در دل شبهام
در فکر من تا مانده هر رویایمان، شیرین
حتی فدای شیطنت بازی تو، عشق است
توجیه کن با عشق اگر فردا شدی بی دین
لبخند تو کافی ست تا شب را کنم آذین
طوری نگاهم کردی و مهتاب شد زرین
حتی برایم شیطنت بازی تو، عشق است
توجیه کن با عشق اگر فردا شدی بیدین