عشق تو را از آه های صبحدم دارم
یعنی که در هر بی قراری، شوق هم دارم
شبهای بارانی بندرگاه می دانند
چه یادهایی از تو در تنهایی ام دارم
در پشت بند لحظه ی دلتنگی ات هر شب
یک ساحل از چشمان باران زات نم دارم
هر جا که باشم، غصه ام را از تو می گیرم
این روزها تا دل بخواهد از تو غم دارم
این روزها حتی نگاهت، کارسازم نیست
تا فکرهای بی سر و ته در سرم دارم
آرامشم دیگر برایت گریه کردن نیست
دیگر درونم فندک و باروت کم دارم
هر جا تو باشی، دل به دریا می زنم آنجا
عشق تو را تا دل به دریا می زنم ، دارم
آرزو حاجی خانی