دیوانگی های مرا مکتوب می فهمی
این نامه را در کاغذ مرغوب می فهمی
لحن بیانم را برای دوستت دارم
در نغمه های دلکش و مطلوب می فهمی
چون رودی از حسم که طغیان می کند در تو
این قصه را از عشقِ دل آشوب می فهمی
سمت تو می ریزد تمام رودها، هر شب
رویایی از یک ساحل مرطوب، می فهمی؟
وقتی هوای کوچه، باران می زند در تو
حس می کنم تنهایی ام را خوب می فهمی
تازه شروع بی قراری های فردا را
بعد از قرارِ یک شبِ محبوب، می فهمی!
جور دلت را می کشم، تا هر کجا باشد
من را به چشم عاشق مصلوب می فهمی
آرزو حاجی خانی